نویسنده: عزیزالله بیات




 

یادداشت راسخون: خواننده‌ی گرامی به یاد داشته باشید که مقاله‌ی زیر، در سال 1367 خورشیدی نوشته شده و شاید بسیاری از داده‌های آن به روز نباشد.
استان اصفهان از نظر جغرافیایی منطقه وسیعی است در مرکز نجد ایران که در میان دامنه‌های شرقی زاگرس از طرفی و کوههای مرکزی ایران از طرف دیگر واقع شده است، بعد از این ارتفاعات ناحیه پستی است که زاینده‌رود و شاخه‌هایش در آن جریان دارد، نواحی شرقی اصفهان دارای آب و هوای بری و نواحی کوهستانی آن دارای آب و هوای معتدل است، تنها رودخانه‌ی پرآب این استان زاینده‌رود است که از کوههای بختیاری سرچشمه می‌گیرد و پس از آبیاری سرزمینهای مجاور مازاد آن باتلاق گاوخونی می‌ریزد.
مرکز این استان شهر اصفهان است و شهرستانهای تابعه‌ی آن عبارتند از: ماربین (خمینی‌شهر)، قمشه، نجف‌آباد، گلپایگان، خوانسار، فریدن (داران)، لنجان، فلاورجان، کاشان، نائین، اردستان، نطنز، سمیرم.

اصفهان

شهرستان اصفهان تا تهران 424 کیلومتر فاصله دارد، محدود است از شمال به کاشان و نطنز، از مشرق به یزد، از جنوب به آباده، از مغرب به نجف‌آباد و گلپایگان، دارای 32 درجه و 37 دقیقه عرض شمالی و 51 درجه و 40 دقیقه طول شرقی است، ارتفاع آن از سطح دریا 1.590 متر است، قسمت غربی آن کوهستانی و مشتمل است بر چهارمحال و فریدن و قسمت شرقی آن دامنه‌ی کوههای قهرود و کرکس است، قسمت جلگه‌ای آن از ته نشست آبهای کوهستانی بویژه زاینده‌رود تشکیل گردیده است، آب و هوای آن معتدل و فصول چهارگانه‌ی آن نسبتاً منظم است، مهمترین رودخانه‌ی آن زاینده‌رود است که از ارتفاعات زردکوه بختیاری سرچشمه می‌گیرد که با حفر تونل کوهرنگ به طول 2.823 متر در سال 1332 هـ. ش قسمتی از آب سرچشمه‌ی رود کارون را به زاینده‌رود برگردانده و به توسعه و گسترش کشاورزی اصفهان کمک زیادی کرد، سرزمین اصفهان به علت حاصلخیزی و قرارگرفتن آن بین ناحیه زاگرس و دشتهای مرکزی ایران از زمانهای قدیم مورد توجه و محل تقاطع راهها بوده است، در داستانها بنای شهر را به طهمورث دیوبند و کیکاوس نسبت داده‌اند، در پهلوی سپاهان (1) آمده است، بطلمیوس جغرافیانویس یونانی به نقل از اراتستن نام این شهر را اسپادانا (2) ذکر کرده است در مآخذ اسلامی اصبهان و در بعضی از منابع فارسی سپاهان آمده است، با دقت در این اسامی چنین به نظر می‌رسد که کلمه اسپادانا بطلمیوس و سپاهان پهلوی و اصبهان عرب و اصفهان امروز یک لفظ قدیمی است و به احتمال زیاد کلمه‌ای است پهلوی و ریشه قدیمتر از پهلوی آن معلوم نشده است، به احتمال قریب به یقین در دوران گذشته اصفهان جزو مملکت انشان و در زمان هخامنشیان به نام گابایاگی اقامتگاه سلطنتی شهریاران هخامنشی بوده و این نام در زمان ساسانیان تبدیل به جی شد، در دوره‌ی ساسانیان اصفهان محل سکونت و قلمرو نفوذ واسپوهران یا اعضای هفت خانواده‌ی بزرگ ایرانی که مشاغل عمده و مناسب سلطنتی را دارا بوده‌اند بوده است، چنین رسم بود که حکمرانی مهمترین ناحیه‌ی ایران را به ولیعهد کشور می‌دادند. در دوره‌ی ساسانیان اصفهان مرکز تجمع سپاه و در حکم دژ مستحکمی به شمار می‌رفت، هنگام حمله‌ی مسلمانان به ایران اصفهان متشمل بر دو شهر بود یکی جی که بنای آن را به اسکندر مقدونی نسبت می‌دهند به شهرستانه هم معروف بود دارای بارویی با یکصد برج بود، اسم این شهر در سکه‌های دوره‌ی اسلامی غالباً ذکر شده است. بنا به گفته ابن رسته نویسنده‌ی قرن سوم هجری جی نیم فرسخ طول و دو هزار جریب مساحت داشته است و چهار دروازه به نام دروازه‌ی خور یا دروازه‌ی زرین رود و دروازه‌ی اسفنج و دروازه‌ی طیره و دروازه‌ی یهودیه بوده است، و دیگری یهودیه در دو میلی غربی جی که وسعت آن دو برابر جی بود، به این مناسبت آن را یهودیه می‌گفتند که در زمان بخت‌النصر یهودیان را از بابل کوچ داده و آنها در این مکان ساکن شده بودند، ابوموسی اشعری چند نفر از سران سپاهی خود را مأمور فتح قم، کاشان و اصفهان کرد و ایشان در سالهای 23 و 24 هـ. ق یعنی در آخرین سالهای خلافت عمر و اوایل خلافت عثمان این بلاد را فتح کردند، اهمیت اصفهان درصدر اسلام به اندازه‌ای بود که حجاج بن یوسف ثقفی به یکی از حکمرانان آن چنین گفت (ترا فرمانروایی شهری دادم که سنگش سرمه و مگسش زنبور عسل و علفش زعفران باشد). در زمان خلافت معتز (252- 255 هـ. ق) به سبب شورش مردم اهالی شهر را قتل عام کردند، پس از آنکه اصفهان جزو قلمرو آل بویه شد حسن رکن الدوله در بسط و توسعه‌ی آن کوشید، به دستور وی دیوار میان دو محله جی و یهودیه را برداشتند و آنها را یکی کردند و در همین زمان بارویی به دور شهر کشیده شد که محیط آن قریب 21 هزار گام بود حتی تا این اواخر آثاری از این بارو در بیرون دروازه‌ی طوقچی تا دروازه‌ی جوباره باقی مانده بود، رکن‌الدوله اصفهان را پایتخت خود کرد و در سال 366 هـ. ق اندکی قبل از فوت خویش اصفهان را پایتخت خود کرد و در سال 366 هـ. ق اندکی قبل از فوت خویش اصفهان را به مؤیدالدوله واگذاشت. در اواخر سلطنت سلطان محمود غزنوی حکومت اصفهان با علاءالدوله ابوجعفر محمدبن دشمن زیارکارکویه بود، هنگامی که از استیلای سلطان محمود بر متصرفات مجدالدوله دیلمی مطلع شد پیشدستی کرده در اصفهان به نام سلطان محمود غزنوی خطبه خواند، محمود هم متعرض او نشد، بعد از مراجعت سلطان محمود به غزنین پسرش سلطان مسعود به اصفهان حمله برد و آنجا را تصرف کرد و از جانب خود شخصی را به حکومت آنجا منصوب گردانید، اما اهالی سر به شورش برداشتند و نماینده‌ی مسعود را کشتند. مسعود همینکه آگاه شد از ری به اصفهان آمد و قریب پنج هزار نفر از اهالی بیگناه را قتل عام کرد و مجدداً شهر را تحت تصرف خود درآورد و علاءالدوله کاکویه متواری شد، دیری نپائید که سلطان محمود درگذشت و مسعود هم رهسپار خراسان گردید، علاءالدوله از این موقعیت استفاده کرده به اصفهان برگشت، در سال 438 هـ. ق طغرل مؤسس سلسله‌ی سلجوقی به عزم تسخیر اصفهان به آنجا آمد و شهر را در محاصره گرفت اما به علت پایداری فرامرز جانشین علاءالدوله ابوجعفر کاکویه شهر سقوط نکرد، بار دیگر در سال 442 هـ. ق طغرل قریب یک سال شهر را در محاصره گرفت و سرانجام در سال 443 هـ. ق اصفهان را به تصرف خود درآورد و در نتیجه دولت دیالمه کاکویه را از آنجا برانداخت و ابومنصور فرامرز حکمران اصفهان را به حکومت یزد و ابرقو منصوب گردانید، در سال 444 هـ. ق ناصرخسرو از اصفهان دیدن کرده و تعریف جامعی از اوضاع طبیعی و اقتصادی آن کرده است.
ملکشاه سلجوقی (465-485 هـ. ق) اصفهان را پایتخت خود قرار داد، این شهر در عهد او و وزیرش خواجه نظام‌الملک یکی از مهمترین بلاد دنیا و از آبادترین آنها به شمار می‌رفت، این پادشاه و وزیر و سایر عمال سلجوقی در آن شهر آثار زیادی از خود باقی گذاشتند که هنوز هم آثار یک عده از آنها باقی مانده است، بعد از مرگ ملکشاه ابتدا برکیارق (485- 496 هـ. ق) فرزند ارشد او به سلطنت نشست، سپس فرزند دیگر ملکشاه به نام سلطان محمد (498- 51 هـ. ق) صاحب تاج و تخت گردید، در این مدت اصفهان همچنان پایتخت سلجوقیان بود، در ایام سلطنت محمد کار احمدبن عبدالملک عطاش و یاران او که در شاهدز اصفهان سکونت داشتند و سرگرم تبلیغات مذهب اسماعیلیه بودند سخت بالا گرفت، محمد دریافت که در جوار پایتخت وی آشیانه‌ی فسادی برپا شده است به همین جهت به دستور او شاهدز را در محاصره گرفتند، سرانجام شاهدز سقوط کرد و ویران گردید، بعد از سلطان محمد فرزندش محمود (511- 525 هـ. ق) قریب مدت چهارده سال در اصفهان سلطنت کرد، از حوادث مهم این دوره حریق مسجد جمعه اصفهان و به آتش کشیدن کتابخانه‌ی معتبر آن است که توسط پیروان مذهب اسماعیلیه در سال 515 هـ. ق اتفاق افتاد، یاقوت حموی در اوایل قرن هفتم هجری از مسجد جی که آن را الراشد بالله ابوجعفر منصور خلیفه عباسی (529- 530 هـ. ق) ساخته بود یاد کرده است (3). در سال 625 هـ. ق سلطان جلال الدین خوارزمشاه عازم اصفهان شد و آنجا را به مناسبت اجتماع طرفداران خود مرکز اردوی خویش قرار داد، در همین تاریخ در نزدیک اصفهان جنگ سختی بین سپاهیان او و لشکریان مغول درگرفت اگرچه در این پیکار فتح نصیب سلطان جلال‌الدین نشد لشکریان مغول هم به علت تلفات زیاد با شتاب رهسپار ری و خراسان شدند، در حقیقت اصفهان از ویرانی نجات یافت. در سال 788 هـ. ق امیرتیمور گورکان که بر تمام ماوراءالنهر و ترکستان و قسمتی از ایران استیلا یافته بود فرستاده‌ای به شیراز نزد سلطان زین العابدین فرستاد و از او خواست که چون پدرش شاه شجاع او را به امیر سپرده به خدمت بشتابد، زین العابدین گذشته از اینکه اعتنایی به این دعوتنامه نکرد به فرستاده‌ی امیرتیمور هم اجازه‌ی مراجعت نداد، تیمور همینکه از این امر مطلع شد خود را به اصفهان رسانید، علمای اصفهان از تیمور امان خواستند و تعهد کردند که مالی به این عنوان به تیمور تسلیم نمایند، تیمور هم قبول کرد و عده‌ای از امرای خود را برای دریافت آن مال به داخله شهر فرستاد، مأمورین تیمور برای دریافت پول نسبت به اهالی تعدی زیاد کرده و مرتکب اعمال بسیار ناشایستی شدند، در نتیجه مردم سربه شورش برداشتند و مأمورین تیمور را به بدترین وضعی کشتند، تیمور بعد از آگاهی از این حادثه در ذیقعده سال 790 به اصفهان حمله برد و فرمان قتل عام اهالی را صادر کرد، بیش از هفتاد هزار نفر را کشتند و از سرهای مقتولین کله مناره‌ها برپا شد.
در آغاز قرن دهم هجری ایران تحت فرمان شاه اسماعیل صفوی درآمد، شاه عباس اول در حدود سال یکهزار هـ. ق پایتخت دولت صفوی را از شهر قزوین به اصفهان منتقل کرد و طولی نکشید که به فرمان وی ارامنه‌ی جلفا واقع در ساحل رودخانه‌ی ارس به محل جدیدی که در ساحل جنوبی زاینده‌رود ساخته شده بود کوچ کردند. اصفهان که بعد از سلسله‌ی سلجوقیان از اعتبار و آبادی افتاده بود بر اثر این توجه رو به آبادی نهاد، عبارت معروف (اصفهان نصف جهان از همین زمان است) از شرح و توصیف کاملی که سیاحان اروپایی از جمله تاورنیه و شاردن درباره‌ی اصفهان داده‌اند به اعتبار و عظمت آن می‌توان پی برد. شاردن جمعیت شهر را در حدود ششصد هزار نفر تخمین زده است (4).
اصفهان که در اواخر دوره‌ی صفویه به نهایت درجه‌ی وسعت و زیبایی رسیده بود در زمان سلطنت شاه سلطانحسین (1106- 1125 هـ. ق) پس از جنگ کلون آباد محمود افغان شهر را محاصره و سرانجام به تصرف خود درآورد، مدت کوتاهی با اهالی خوشرفتاری کرد، دیری نپائید که بر اثر طغیان اهالی قزوین متغیر شده و نسبت به اهالی اصفهان تغییر روش داد، مردم که تحمل ظلم و جور بیحد او و همراهیان سنی مذهبش را نداشتند اکثراً به اطراف پراکنده شدند، در نتیجه شهری که در عصر صفویه یکی از شهرهای پر جمعیت دنیای آن روزی بود رو به ویرانی نهاد. در سال 1141 هـ. ق نادر شهر را از افاغنه پس گرفت لیکن بعد از انتقال پایتخت به مشهد و شیراز و تهران در دوران افشاریه و زندیه و قاجاریه اصفهان بطور کلی اهمیت و اعتبار سابق خود را از دست داد و بسیاری از آثار دوران صفویه به دستور ظل السلطان پسر ناصرالدین شاه خراب شد و از مصالح آنها کاخ معروف به پارک ظل‌السلطان (محل کنونی وزارت آموزش و پرورش در خیابان اکباتان) را در تهران بنا کرد.
اصفهان پر از آثار هنری و بناهای تاریخی است که مهمترین آنها عبارتند از: باقیمانده‌ی بنای آتشگاهی بین راه اصفهان و نجف‌آباد که معرف ساختمان آتشکده‌ای از دوره‌ی ساسانی است، پل شهرستان در سه کیلومتری پل خواجو که قدیمترین پل تاریخی اصفهان بر روی زاینده‌رود است، شالوده‌ی اصلی آن متعلق به دوره‌ی ساسانیان است و بعدها در دوران دیلمیان و سلاجقه تکمیل شده، و مسجد جمعه عتیق اصفهان مشتمل بر مجموعه‌ای از آثار و ابنیه و تزئینات هنری دوره‌ی اسلامی است و مناره‌ی مسجد برسیان واقع در 42 کیلومتری مشرق اصفهان از آثار دوره‌ی سلجوقی و مناره‌ی چهل دختران دارای تزئینات آجری و کتیبه‌ای به خط کوفی است متعلق به دوره‌ی سلجوقی است و مسجد و منارگار (غار) دارای کتیبه‌ای به خط کوفی از آثار دوره‌ی سلجوقی است و مسجد و مناره‌ی سین واقع در 25 کیلومتری شمال اصفهان در قریه سین از آثار دوره‌ی سلجوقی است و دارای دو کتیبه به خط کوفی می‌باشد و مناره و مسجدعلی اصفهان که ارتفاع مناره قریب 40 متر است، اصل مناره و مسجد متعلق به دوره‌ی سلجوقی است و بعدها در دوره‌ی صفویه تعمیر شده است، دارای چهار رشته کتیبه به خط کوفی است و مناره‌ی ساربان قریب 48 متر ارتفاع دارد و دارای سه رشته کتیبه به خط کوفی است و از آثار دوره‌ی سلجوقی می‌باشد و مناره‌ی رهروان در 7 کیلومتری اصفهان دارای 30 متر ارتفاع است و متعلق به دوره‌ی سلجوقی است و مسجد و مناره‌ی گز واقع در 18 کیلومتری شمال اصفهان متعلق به دوره‌ی سلجوقی است که در زمان شاه اسماعیل اول و سایر زمامداران سلسله‌ی صفوی تعمیر شده است و امامزاده اسماعیل و مسجد شعیا، ساختمان امامزاده و مسجد و مرقد شعیا را به دوران اولیه اسلام نسبت می‌دهند مناره و قسمتی از ساختمان کنونی که از آثار دوره‌ی سلجوقی است و امامزاده احمد و سنگ سومنات، بنای قدیمی امامزاده احمد که نسبت او به حضرت امام محمدباقر علیه السلام می‌رسد متعلق به دوره‌ی سلجوقی است، و امامزاده حسین و امامزاده ابراهیم و بقعه الراشد بالله خلیفه‌ی عباسی، این چند ساختمان در قریه شهرستان است که در حال حاضر به نام شاهزاده ابراهیم و شاهزاده حسین شهرت دارد همچنین گنبدی آجری به سبک دوره‌ی سلجوقی در این ناحیه وجود دارد که بنا به روایات تاریخی باید مدفن الراشد بالله خلیفه عباسی باشد که در سال 532 هـ. ق در اصفهان کشته شد و در این محل دفن گردید و آرامگاه عمو عبدالله (منارجنبان) که بر روی سنگ قبر آن تاریخ 716 هـ. ق نقر شده است، این بنا به سبک دوره‌ی مغولی است، به علت ارتعاشی که بعد از تکان دادن یکی از مناره‌ها در دیگری و حتی در تمام ساختمان مشاهده می‌شود به مناره جنبان شهرت یافته است و مسجدجامع کاج در 25 کیلومتری اصفهان متعلق به قرن هشتم هجری است، از مناره‌های آن در حال حاضر اثری باقی نمانده است، دارای کتیبه‌ای به خط ثلث می‌باشد و گنبد مسجد دشتی واقع در 18 کیلومتری اصفهان در قریه براآن از آثار دوره‌ی مغولی و قرن هشتم هجری است، به علت داشتن گنبد عظیم آجری در ردیف ابنیه مهم و مشهور این دوران است و امامزاده جعفر متعلق به اوایل قرن هشتم هجری است و بقعه‌ی باباقاسم از آثار قرن هشتم هجری است، مدرسه امامی در مجاورت مقبره باباقاسم بنا شده ساختمانی است دو طبقه‌ای، از آثار قرن هشتم هجری در دوران آل مظفر است و درب امام از آثار قرن نهم هجری در زمان جهانشاه آق قویونلو در قرن نهم هجری بنا شده است دارای دو گنبد و مدفن دو امامزاده و آرامگاه مادر جهانشاه است و تالار تیموری از آثار زمان امیرتیمور و جانشینان او است و سر در مدرسه و خانقاه نصرآباد در سه کیلومتری مغرب اصفهان از آثار قرن نهم هجری است، کتیبه‌های سردر مدرسه و خانقاه به نظم و نثر فارسی و عربی است و بقعه‌ی شهشهان متعلق به قرن نهم هجری است، شاه علاء الدین محمد در این محل مدفون است، این بقعه در دوره‌ی صفویه مرمت شده است و هارون ولایت متعلق به دوره‌ی شاه اسماعیل صفوی است دارای کتیبه‌های متعددی به خطوط مختلف است و بقعه‌ی شاه زیدبن امام علی بن الحسین از ابنیه دوره‌ی صفوی است و مسجد مقصودبیک یا ظلمات از بناهای زمان شاه عباس اول است، به علت داشتن محراب نفیس و کتیبه‌ی آن که به خط علیرضای عباسی خطاط معروف دوره‌ی صفوی است شهرت به سزایی دارد، میرعماد خطاط در یکی از حجرات این مسجد مدفون است، و مسجد سرخی از آثار شاه عباس اول است و میدان شاه که متعلق به دوران شاه عباس اول است، دارای 500 متر طول و 160 متر عرض است و در اطراف آن در حدود 200 متر طول و 160 متر عرض است و در اطراف آن در حدود 200 باب حجرات تحتانی و فوقانی ساخته شده، در شمال و جنوب آن دروازه‌های چوگان عصر صفوی باقی مانده است و مسجد شاه (سلطانی) در جنوب میدان شاه بنا شده و از آثار دوران شاه عباس اول است ساختمان این مسجد از نظر کاشیکاری و بزرگی گنبد و ارتفاع مناره‌ها یکی از شاهکارهای معماری قرن یازدهم هجری است و مسجد شیخ لطف‌الله در مشرق میدان شاه بنا شده و از زیباترین آثار تاریخی اصفهان است کتیبه‌های آن به خط علیرضا عباسی است و عالی قاپو این کاخ در مغرب میدان شاه در زمان شاه عباس اول بنا گردیده و ارتفاع آن قریب 48 متر است و کاخ چهل ستون که بنای آن متعلق به دوران شاه عباس اول و دوم است دارای ایوانی رفیع با 18 ستون و تالار آینه و اتاقهایی در شمال و جنوب ساختمان می‌باشد و مسجد ساروتقی که بانی آن ساروتقی وزیر شاه عباس دوم است و تخت پولاد و مقبره بابا رکن الدین از آثار زمان شاه عباس اول است و کاروانسرای عباسی واقع در 18 کیلومتری اصفهان در دهکده گز متعلق به زمان شاه عباس اول است و نمونه‌ی کاملی از ساختمان کاروانسراهای قدیمی است و 33 پل که در انتهای جنوبی خیابان چهارباغ بر روی زاینده‌رود بنا شده ساختمان آن متعلق به زمان شاه عباس اول است، نظر به اینکه الله وردیخان یکی از سرداران معروف شاه عباس مأمور ساختمان این پل شده بود به همین جهت به پل الله وردیخان شهرت دارد 300 متر طول و 14 متر عرض است و کلیسای تاریخی جلفا، در جلفا سه کلیسای تاریخی بنا شده مهمترین آنها کلیسای وانک یا خواهران مقدس است که در زمان شاه عباس دوم بنا شده و پل خواجو متعلق به زمان شاه عباس دوم است که بر روی زاینده‌رود بنا شد دارای 132 متر طول و 12 متر عرض است و مسجد حکیم که بانی آن محمد داود حکیم است و در زمان سلطنت شاه عباس دوم بنا شده است و مسجد خان که در زمان شاه سلیمان صفوی به دستور شیخ علیخان زنگنه وزیر بنا گردیده است و مدرسه‌ی سلطانی یا چهارباغ از آثار زمان شاه سلطانحسین است که از معروفترین مدارس تاریخی طلاب اصفهان است و مدرسه کاسه گران که بانی آن حکیم‌الملک اردستانی است و در دوران سلطنت شاه سلیمان صفوی ساخته شده است و مدرسه شمس آباد که بانی آن محمدمهدی تاجر عباس‌آبادی است و از بناهای زمان شاه سلطانحسین است.

قمشه

شهرستان قمشه در فاصله‌ی 508 کیلومتری تهران است، از شمال به اصفهان، از مشرق به یزد، از جنوب به سمیرم و آباده، از مغرب به بروجن محدود است، قسمتی از آن در دشت و بقیه در دامنه‌ی کوه واقع شده، رشته‌ی زردکوه در امتداد شمال غربی جنوب شرقی از آن می‌گذرد، دارای 32 درجه و یک دقیقه عرض شمالی و 51 درجه و 51 دقیقه طول شرقی است، ارتفاع آن از سطح دریا 1.612 متر است، دارای آب و هوای سردسیری است.
بر طبق قانون تقسیمات کشور سال 1316 هـ. ش ابتدا از بخشهای اصفهان بود و در اسفندماه 1321 به شهرستان تبدیل شد.
آثار تاریخی آن عبارتند از: بقعه‌ی شهرضا که بر سر راه اصفهان و شیراز واقع شده و متعلق به اواخر دوره‌ی صفوی است و بقعه‌ی شاهزاده ابراهیم و شاهزاده محمد در 15 کیلومتری قمشه بر سر راه اصفهان و شیراز، بنای اصلی از آثار دوره‌ی مغول است و کاروانسرای قریه مهیار در 30 کیلومتری قمشه واقع شده این بنا را به دوره‌ی شاه سلیمان صفوی نسبت می‌دهند.

نجف‌آباد

شهرستان نجف‌آباد تا تهران 453 کیلومتر فاصله دارد از شمال و مشرق و جنوب به اصفهان و از مغرب به داران محدود است، دارای 32 درجه و 38 دقیقه عرض شمالی و 51 درجه و 24 دقیقه طول شرقی است، در جلگه‌ی سبز و خرمی واقع شده و ارتفاع آن از سطح دریا 1.600 متر است، در این شهرستان چندین رشته کوه کشیده شده است، دارای آب و هوای معتدل سردسیری است، این شهر در زمان شاه عباس اول به تدبیر شیخ بهائی بنا گردید.

گلپایگان

شهرستان گلپایگان تا تهران 352 کیلومتر فاصله دارد، از شمال به شهرستانهای خمین و محلات، از مشرق به نجف‌آباد، از جنوب به داران و از مغرب به الیگودرز محدود است، دارای 23 درجه و 28 دقیقه عرض شمالی و 50 درجه و 18 دقیقه طول شرقی است، در دشت واقع شده و ارتفاع آن از سطح دریا 1.924 متر است، سلسله جبال مرکزی ایران از این شهرستان می‌گذرد، کوه صالح‌آباد در مشرق آن قرار گرفته و در قله‌ی آن مقبره‌ای به همین نام وجود دارد که مردم برای زیارت بدانجا می‌روند، در نواحی کوهستانی دارای آب و هوای سردسیری و در نواحی جلگه معتدل است، مهمترین رودخانه‌ی آن رود قبله است که از کوههای جنوبی خونسار سرچشمه گرفته پس از گذشتن از گلپایگان لعل بار نامیده می‌شود و مازاد آن در مشرق شهرستان قم به مسیله می‌ریزد، بر روی آن در نزدیکی قریه اختخوان از توابع گلپایگان سد مهمی بسته‌اند.
گلپایگان از شهرهای قدیمی ایران است، در اواخر سلسله‌ی ساسانیان گردپاذکان نام داشته، معرب آن جردباذکان است که بعدها جرفاذقان شده است. حمدالله مستوفی نام آن را گلبادگان نوشته (5) و گفته است که به معنای گل آبادگان باشد، مقدسی نیز به گلپایگان اشاره کرده گوید در نیمه راه میان کرج ابودلف و اصفهان واقع شده است.
آثار تاریخی آن عبارتند از: مسجدجامع از آثار محمدبن ملکشاه سلجوقی یعنی در اوایل قرن ششم هجری است و دارای کتیبه‌های متعدد به خط کوفی است و مناره‌ی سلجوقی که در ردیف بلندترین مناره‌های قرن پنجم هجری است، این مناره دو در دارد و دارای کتیبه آجری به خط کوفی است و مقبره امامزاده سیدالسادات، بنای امامزاده متعلق به قرن هشتم هجری است و بقعه‌ی هفده تن که در خارج شهر واقع شده و از بناهای قرن یازدهم هجری است، کتیبه‌ای به خط فارسی در وصف شاه عباس اول در اینجا مشاهده می‌شود و مسجد جاع سرآورد در 18 کیلومتری شمال شرقی گلپایگان متعلق به قرن دهم هجری و بقعه امامزاده ابوالفتوح از فرزندان امام موسی کاظم (علیه السلام) واقع در 12 کیلومتری گلپایگان در سر راه گلپایگان به خونسار متعلق به قرن دهم هجری است.

فریدن

شهرستان فریدن تا تهران 424 کیلومتر فاصله دارد. از شمال به گلپایگان، از مشرق به نجف آباد، از جنوب به شهرکرد و ایذه و از مغرب به الیگودرز محدود می‌شود، مرکز آن شهر داران است، دارای 32 درجه و 58 دقیقه عرض شمالی و 50 درجه و 23 دقیقه طول شرقی است، در دشت قرار گرفته و ارتفاع آن از سطح دریا 3.130 متر است، دارای آب و هوای معتدل کوهستانی است.

کاشان

شهرستان کاشان تا تهران 258 کیلومتر فاصله دارد، از شمال به کویر و دریاچه قم، از مشرق به اردستان، از جنوب به نطنز و از مغرب به محلات محدود است، دارای 33 درجه و 59 دقیقه عرض شمالی و 51 درجه و 27 دقیقه طول شرقی است، قسمتی از شهرستان در دشت و قسمت دیگری در نواحی کوهستانی واقع شده، ارتفاع آن از سطح دریا 945 متر است؛ دنباله‌ی ارتفاعات مرکزی کشور که تقریباً از وسط این شهرستان می‌گذرد و به ارتفاعات اردستان و نائین متصل می‌گردد، مرتفع‌ترین قله‌ی این سلسله کوه کرکس در جنوب شرقی کاشان است، آب و هوای مناطق مختلف کاشان مانند سایر شهرستانهای مرکزی ایران نسبت به پستی و بلندی ناحیه متغیر است، قسمتهای مرتفع سردسیر و نواحی دامنه‌ی جلگه مخصوصاً حاشیه کویر گرمسیری است، در آن رودخانه مهمی وجود ندارد. مهمترین رودخانه‌های شهرستان که دارای مختصر آب دائمی هستند یکی رود قمصر است که سرچشمه‌ی آن در کوههای غربی قمصر است و دیگری قهرود است که سرچشمه‌ی آن از دامنه‌های شرقی جبال کهریز است.
شهر کاشان در مآخذ اسلامی قاشان یا قاسان ضبط شده است (6)، کاشان از شهرهای بسیار قدیمی است. به استناد تحقیقات باستانشناسان در تپه‌های سیلک واقع در 4 کیلومتری مغرب کاشان این ناحیه یکی از نخستین مراکز تمدن و محل سکونت بشر ماقبل تاریخ شناخته شده است، کاشان در زمان ساسانیان وجود داشته و بیست هزار سرباز می‌داده است، این شهر در دوره‌ی اسلامی یکی از شهرهای معروف عراق عجم بود، استخری از کاشان به نام شهر کوچکی که ساختمانهایش با خشت بنا شده بود یاد کرده است (7). مقدسی گوید کاشان دارای عقربهای عجیبی است، یاقوت به کاسه‌های سبزرنگ زیبا و قشنگی که در آنجا ساخته می‌شد و به سایر شهرهای دیگر صادر می‌گردید اشاره کرده است، هم او گوید ساکنین کاشان همگی پیرو مذهب شیعه امامیه هستند، حمدالله مستوفی بنای کاشان را به زبیده خاتون زوجه‌ هارون‌الرشید نسبت می‌داد (8). به استناد روایات نام قدیم کاشان چهل حصاران بوده بدون قلعه‌بندی خاص که زبیده‌خاتون هنگام مسافرت در یکی از قلعه‌های آن اقامت کرده بود ولیکن همانطور که گفته شد سابقه‌ی تاریخی آن بیش از اینهاست. در سال 442 هـ. ق طغرل اول سلجوقی بر شهرهای بزرگ جبال از جمله کاشان استیلا یافت. در زمان سلطنت ملکشاه سلجوقی به علت توجه این پادشاه و وزیرش خواجه نظام‌الملک به عمران و آبادی کشور کاشان هم از این نعمت بی‌نصیب نماند، در سال 532 هـ. ق ملک سلجوق بن محمدبن ملکشاه با سپاهیان خود به کاشان حمله برده و خرابیهای زیادی ببار آورد، در سال 554 هـ. ق بعد از درگذشت محمدبن محمود از سلاطین سلجوقی عراق ترکمنها به شهرهای جبال از جمله کاشان هجوم آورده و به تاراج پرداختند. در سال 590 هـ. ق پس از کشته شدن طغرل سوم و انقراض سلاجقه‌ی عراق سلطان تکش خوارزمشاه قتلغ اینانج یکی از سرداران خود را به حکومت اصفهان و کاشان منصوب کرد، در سال 594 هـ. ق یکی دیگر از سرداران سلطان تکش خوارزمشاه به نام میاجق که حاکم ری بود اینانج را کشت و برای دست‌اندازی به حوزه‌ی فرمانروایی او به کاشان حمله ور شد شهر را در محاصره گرفت ولیکن به علت پایداری اهالی به گشودن آن موفق نگردید بناچار با مردم از در آشتی درآمد اما سپاهیان وی به قراء عصبات اطراف کاشان خسارات زیاد وارد آوردند، تکش خوارزمشاه بعد از دستگیری میاجق حکومت عراق عجم را به تاج الدین علیشاه فرزند خود سپرد، بعد از درگذشت تکش به فرمان سلطان محمد خوارزمشاه (596- 618 هـ. ق) رکن الدین فرزندش به حکومت ری، قم و کاشان منصوب گردید. به استناد مندرجات تاریخ جهانگشای جوینی قوم مغول در سال 621 هـ. ق اهالی کاشان را قتل عام کردند ولیکن هنگام تاخت و تاز سپاهیان هولاکوخان در آن حدود بنا به گفته‌ی مورخان خواجه نصیرالدین طوسی که از ملتزمین رکاب خان مغول بود به احترام وجود باباافضل الدین مرقی کاشانی سپاهیان را از کشت و کشتار اهالی بازداشت، در دوره‌ی زمامداری اباقاخان (663- 680 هـ. ق) خواجه بهاء الدین محمد به حکومت اصفهان و قسمت مهمی از شهرهای عراق عجم از جمله کاشان منصوب شد، در سال 674 هـ. ق هندوشاه نخجوانی مؤلف تجارب السلف حاکم کاشان بود، بعد از درگذشت ابوسعید بهادرخان (716- 736 هـ. ق) ممالک ایلخانی به قطعاتی چند بین امرای متنفذ تقسیم گردید و در هر گوشه‌ای از ایران سلسله‌ای تأسیس شد، از جمله آنها سلسله‌ی آل مظفر است که در یزد و کرمان استقلال بهم رساندند، مسکوکات نقره‌ای که در کاشان به نام مبارزالدین و شاه شجاع ضرب شده نشان می‌دهد که از سال 757- 768 هـ. ق این شهر جزو قلمرو آنها بوده است، هنگامی که امیرتیمور نواحی مرکزی و جنوبی ایران را مورد تاخت و تاز خود قرار داد امیرمجدالدین مظفر کاشی که به فرمان سلطان زین العابدین مظفری خواهرزاده‌ی خود حاکم کاشان و اصفهان بود با حسن تدبیر از قتل و غارت سپاهیان امیرتیمور جلوگیری کرده بعد از مرگ تیمور کاشان به تصرف جانشینان او درآمد.
کاشان همیشه از مراکز مهم پیروان مذهب تشیع بوده است به همین جهت در دوره‌ی صفویه به علت علاقه‌مندی آنان نسبت به این مذهب شهر روبه آبادی نهاد، شاه صفی (1038- 1052 هـ. ق) در این شهر درگذشت و فرزندش شاه عباس دوم (1052- 1077 هـ. ق) در همانجا به تخت سلطنت نشست، کاشان به کرات بر اثر زلزله ویران شده است، از جمله در سال 1192 هـ. ق در دوره‌ی سلطنت کریم خان زند بر اثر زلزله خسارت بسیار دید، آخرین بار در سال 1260 هـ. ق زلزله سختی کاشان را لرزاند و نظر به اینکه مرکز آن قمصر بود باعث ویرانی قراء و قصبات اطراف آن شد.
آثار تاریخی مهم کاشان عبارتند از: تپه‌های سیلک یا سیالک در سه کیلومتری جنوب غربی کاشان؛ به استناد کاوشهایی که در طی سالهای 1316 و 1317 هـ. ش در این تپه‌ها بعمل آمده نشان می‌دهد که در حدود 4500 سال ق. م اقوامی که تمدن نسبتاً قابل مطالعه‌ای را داشته‌اند در این مکان ساکن بوده‌اند و چهار طاقی آتشکده خرم دشت متعلق به دوره‌ی ساسانی و آتشکده نیاسر که نسبتاً سالم مانده و متعلق به دوره‌ی ساسانی است و مسجدجامع و مناره متعلق به قرن پنجم هجری یعنی دوره‌ی سلجوقی که دارای کتیبه‌ای به خط کوفی است و مناره پنجه شاه که متعلق به دوره‌ی سلجوقی و مدرسه خواجه تاج الدین متعلق به قرن نهم هجری و چهل دختران متعلق به دوره‌ی مغولان و مسجد میدان، ساختمان آن را بعضی به دوره‌ی مغول و برخی دیگر آن را متعلق به قرن نهم هجری می‌دانند و امامزاده حبیب بن موسی (علیه السلام) که مورد توجه اهالی است، ساختمان اصلی آن از آثار قرن هفتم هجری است، سنگ قبر آرامگاه شاه عباس اول در این بقعه می‌باشد و مسجد دروازه واقع در دروازه‌ی اصفهان متعلق به دوره‌ی شاه عباس دوم و باغشاه فین واقع در قصبه فین در 6 کیلومتری جنوب غربی کاشان، این باغ نمونه‌ای از قصور دوران صفویه و زندیه و قاجاریه است که به علت داشتن آب زیاد و باغ مشجر و ساختمان حمام تاریخی (محل قتل امیرکبیر) شهرت دارد و بقعه امامزاده ابراهیم در سه کیلومتری جنوب غربی کاشان متعلق به دوره‌ی قاجاریه و بقعه باباافضل واقع در قریه مرق از آثار قرن دهم هجری و امامزاده سلطان علی بن محمدباقر، ساختمان کنونی آن از آثار دوره‌ی مغول است لیکن در دوران صفویه و قاجاریه به کرات مرمت شده و مدرسه سلطانی که از بناهای زیبای کاشان و متعلق به قرن سیزدهم هجری است و مدرسه آقا متعلق به دوران قاجار دارای گنبد عظیم و دو مناره‌ی آن در حال حاضر بلندترین بناهای کاشان است و قلعه‌ی جلالی متعلق به دوره‌ی سلطان جلال‌الدین ملکشاه سلجوقی است.

نائین

شهرستان نائین تا تهران 505 کیلومتر فاصله دارد، از شمال به دشت کویر، از مشرق به طبس، از جنوب به اردکان و بافق و از مغرب به اصفهان محدود است، دارای 32 درجه و 15 دقیقه عرض شمالی و 53 درجه و 5 دقیقه طول شرقی است، در جلگه‌ی مسطحی واقع شده و ارتفاع آن از سطح دریا 1.400 متر است، چند رشته کوه منفرد در شمال و جنوب غربی و شرقی آن کشیده شده، آب و هوای آن معتدل است.
نائین از شهرهای قدیمی است که تاریخ ساختمان و بناکننده آن درست معلوم نیست، سه شهر میبد و عقدا و نائین در شمال غربی یزد به ترتیب یکی بعد از دیگری در حاشیه‌ی کویر واقع شده بودند و معمولاً از توابع یزد محسوب می‌شدند، برخی از نویسندگان نائین را از توابع اصفهان شمرده‌اند، دارای قلعه‌ای مستحکم بوده که به گفته‌ی حمدالله مستوفی محیط آن بالغ بر چهار هزار قدم می‌شده (9).
مهمترین آثار تاریخی نائین عبارتند از: مسجد محمدیه متعلق به قرن چهارم یا پنجم هجری و مسجد باباعبدالله از بناهای اواخر قرن هفتم هجری که دارای کتیبه‌ای است به خط نسخ و مسجدجامع که از بناهای مشهور تاریخی است و به قرن چهارم هجری تعلق دارد.

اردستان

شهرستان اردستان تا تهران 416 کیلومتر فاصله دارد، از شمال به دشت کویر، از مشرق به انارک، از جنوب به نائین و اصفهان، از مغرب به کاشان و اصفهان محدود است و دارای 33 درجه و 23 دقیقه عرض شمالی و 52 درجه و 25 دقیقه طول شرقی است، در دامنه‌های شرقی کوههای مرکزی و مجاور کویر قرار گرفته و کوههای غیرمنظمی از شعبه‌های کوه کرکس از جنوب آن می‌گذرد، رودخانه‌ی مهمی در آن جریان ندارد، ارتفاعش از سطح دریا 1.207 متر است، ناحیه گرمسیر آن دارای آب و هوای گرم و نواحی جنوبی و کوهستانی آن دارای آب و هوای سردسیری است.
اردستان شهری است قدیمی و به استناد گفته‌های مورخان ایرانی و عرب اردشیر اول مؤسس سلسله‌ی ساسانی آتشکده‌ای در آنجا بنا کرده و انوشیروان در این شهر به دنیا آمده است. بنابه قول استخری در اوایل قرن چهارم هجری اردستان شهری مستحکم بوده و دارای باروئی بوده با پنج دروازه و یک میل مربع مساحت، سپس اضافه می‌نماید که در شمال شرقی اردستان چند خرابه کهنه که گویند از آثار دوره‌ی انوشیروان است وجود دارد، بنا به عقیده‌ی مقدسی چون خاک اردستان سفیدرنگ بوده است به همین سبب نام آن را اردستان نام نهادند (10)، آثار تاریخی آن عبارتند از: مسجد جامع از بناهای دوره‌ی سلجوقی، بنای آن از اواخر قرن چهارم هجری شروع شده و سپس در قرن بعد تکمیل گردیده است، دارای کتیبه‌های متعددی به خط کوفی و ثلث است و مسجد جامع واقع در زواره، دوازده کیلومتری اردستان متعلق به قرن ششم هجری است، و مسجد پامنار واقع در زواره متعلق به دوره‌ی سلجوقی و دارای کتیبه‌ای است به خط کوفی که در ردیف زیباترین کتیبه‌های قرن پنجم هجری است.

نطنز

شهرستان نطنز تا تهران 338 کیلومتر فاصله دارد، از شمال به کاشان، از مشرق به اردستان، از جنوب به اصفهان و از مغرب و شمال غربی به قمصر محدود است، دارای 33 درجه و 32 دقیقه عرض شمالی و 51 درجه و 56 دقیقه طول شرقی است، در دره‌ی شرقی کوه کرکس واقع شده و ارتفاع آن از سطح دریا 1.372 متر است، نواحی غربی و جنوبی آن کوهستانی و دارای آب و هوای سردسیری است، نواحی شمالی و شرقی آن شنزار و دارای آب و هوای معتدل است.
ظاهراً هیچیک از جغرافیانویسان اسلامی قبل از یاقوت حموی از نطنز ذکری نکرده‌اند. بنا به گفته‌ی حمدالله مستوفی حکمران نطنز و شاق (11) نام داشته و به همین مناسبت قلعه‌ی معروف آنجا وشاق نام داشته است، نزدیک به نطنز قریه بزرگی به نام طرق وجود داشت که به گفته‌ی یاقوت به یک شهر شباهت داشته است و به قول حمدالله مستوفی صنعت‌گران آن در ساختن اشیاء ظریف از آبنوس و عاج مهارت بسزایی داشته‌اند و مصنوعات آنها به سایر شهرها صادر می‌شده است.
آثار تاریخی نطنز عبارتند از: آتشکده ساسانی که در حال حاضر تنها چهارپایه و دو دهانه طاق آن باقی مانده و محراب کوچه میر متعلق به قرن ششم هجری و بقعه‌ی باباافضل نزدیک قصبه نیاسر، اصل بنا به دوران مغول تعلق دارد و مسجد جمعه و خانقاه و منار‌ه‌ی شیخ عبدالصمد از آثار قرن ششم هجری و بقعه پیرداود واقع در قمصر، ساختمان آن از آثار دوران صفویه است.

سمیرم

شهرستان سمیرم تا تهران 590 کیلومتر فاصله دارد، از شمال به قمشه، از مشرق به آباده، از جنوب به یاسوج و از مغرب به بروجن محدود است، دارای 31 درجه و 22 دقیقه عرض شمالی و 51 درجه و 47 دقیقه طول شرقی است، ناحیه‌ای است کوهستانی و کوه دینار در جنوب آن قرار گرفته است، شعبه‌هایی از رود خراسان از ریزابه‌های کارون از آن می‌گذرند، ارتفاع آن از سطح دریا 2.400 متر است، آب و هوای آن معتدل و کوهستانی است.
مقدسی از مسجد نوبنیاد سمیرم که از بازار دور بوده و از قلعه و میوه‌های سردسیری آن یاد کرده است (12)، یاقوت این قلعه را وهانزاد خوانده است.

پی‌نوشت‌ها:

1. Sapahan
2. Sapadana
3. معجم البلدان، یاقوت، ج2، ص 202.
4. سیاحتنامه، شاردن، ج7، ص 50.
5. نزهت القلوب، حمدالله مستوفی، به کوشش دبیرسیاقی، ص 75.
6. صورة الارض، ابن حوقل، ترجمه دکتر شعار، ص 114؛ استخری، ص 166.
7. مسالک الممالک، استخری، به کوشش ایرج افشار، ص 166.
8. نزهت القلوب، حمدالله مستوفی، به کوشش دبیرسیاقی، ص 74.
9. نزهت القلوب، به اهتمام لسترنج، ص 74.
10. احسن التقاسیم، مقدسی، بخش دوم، ص 581.
11. نزهت القلوب، حمدالله مستوفی، به کوشش دبیرسیاقی، ص 77.
12. احسن التقاسیم، بخش 2، ص 580.

منبع مقاله :
بیات، عزیزالله؛ (1393)، کلیات جغرافیای طبیعی و تاریخی ایران، تهران: مؤسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ ششم